دیدن یک چارت تمیز ، الزاما به معنی قابل معامله بودن آن چارت نیست، بلکه بطور شفاف و بدون هیچگونه پیچیدگی میتواند تکلیف ما را مشخص نماید و به ما بگوید که مثلا الان بازار رنج بدون پول است (چوپی)، و یا هنوز جریان سفارشات طوری نیست که ما وارد یک معامله شویم.
پس حالا ما به این موضوع ِعلم داریم، که چارت باید تمیز و شفاف باشد، به طوریی که بدون پیچیدگی ما بفهمیم که باید چه رفتاری معاملاتی داشته باشیم. حال فرض کنید که موقعیتی برای ورود برای ما فراهم گشته؛ حال میخواهیم بدانیم شرایط ایده آل برای معامله چیست؟
برای ما به عنوان معامله گر 4 سوال کلیدی وجود دارد که تا زمانی که نتوانیم به آنها جواب دهیم، معامله ای موفق، با احتمال بالاتر نخواهیم داشت پس حق ورود به معامله را نداریم. این سوالها عبارتند از :
1.چه کسانی در بازار حضور دارند
2.با چه مقدار پول در بازار هستند
البته این سوال فقط در مورد معامله گران بزرگ است که شکل دومی هم دارد. چون ممکن است معامله گران بزرگ با تمام پولشان وارد معامله نشده باشند. مثال در نقاط ریورسال، گاها قیمت یک پولبک به ریورسال میزند و بعد از آن
قیمت می ریزد. در اصل وقتی قیمت برای بار اول سطح را لمس مینماید و برمیگردد ، معامله گران بزرگ نتوانسته اند تمام حجم پولشان را وارد معامله نمایند ، ولی در پولبک دوم ، فرصتی بوجود آمد تا بتوانند حجم جا مانده را هم وارد معامله نمایند.
3.معامله گران حاضر در چه جهتی هستد
یا در جهت نزول هستند یا صعود، که این موضوع از طریق اینکه اکستنشن و کارکشنی که باید صفت قدرت و ضعف را داشته باشند، برآیندشان به کدام سمت میباشد، تشخیص میدهیم.
4.تا چه زمانی آن معامله گران در بازار حضور خواهند داشت
ممکن است ما سه مورد اول را درست تشخیص دهیم، اما دیر متوجه این موضوع گردیم و زمانی میخواهیم
وارد معامله گردیم که معامله گران بزرگ، در حال خروج از معامله هستند و ما با ورودمان تنها به عنوان ابزاری که باعث نقد کردن سود معاملات آنها و خروجشان از معامله، میگردیم.
پس چارتی که این 4 سوال را به نحو احسنت و کامل پاسخ دهد، چارت ایده آل است.
زمانی که %80 چک لیست معاملاتی ما تیک بخورد، در این صورت آن موقعیت را معامله مینماییم و چنین موقعیتی، برای ما ایده آل میباشد.
پس موقعیت ایده آل برای ما موقعیتی است که به اندازه کافی این 4 سوال را از طریق چک لیست معاملاتی جواب دهد ، به طوریکه بعد از معامله نگوییم : ببینیم حالا نتیجه معامله چه میشود، و یا اینکه من این را معامله مینمایم چون خوش شانسم، و یا اینکه %50 چک لیستمان تیک خورده و چون پول من هم کم است ، وارد این معامله میشوم، حالا هر چه میخواهد شود.
در خصوص سوال اول یعنی: کدام دسته از معامله گران در بازار حضور دارند؟؟فرض کنید به هر دلیلی ما نتوانستیم ، از گام های اول وارد روند شویم، و الان که نمودار را باز کردیم، می بینیم که یک موقعیت ادامه دهنده شکل گرفته است. حال سوال اینجاست که ما در چه شرایطی نمی توانیم این موقعیت ادامه دهنده را معامله کنیم؟
اینکه چقدر این روند ادامه داشته؟ یعنی الان در اکستنشن چندم قرار داریم؟ در چنین شرایطی اگر مدت زمان زیادی از شکل گیری روند گذشته، ما حدالامکان وارد این معامله نمی شویم .
پرتاپ قیمت (پروجکشن) و عمق و شیب گامها را مورد ارزیابی قرار میدهیم، و در صورت دیدن ضعف و کاهش سماجت مالی و روانی در معامله گران در جهت روند، وارد معامله نمیگردیم .
توجه کنیم که آیا قیمت به یک سطح تنش موثر نزدیک شده باشد یا نه.
اینکه در آخرین اصلاح ما شاهد یک کامپلکس پولبک باشیم، که ضعیف ترین حالت روند میباشد.
ما تمامی موارد فوق یعنی مقایسه آخرین پرتاپ ها، عمق ها، شیب وکیفیت آخرین کارکشنی که شکل گرفته، چه از لحاظ شکل کندلی، چه از لحاظ کامپلکس پولبک یا ساده بودن گام، از لحاظ اینکه ضریب چولگی تغییر کرده یا نه، را که در گذشته اتفاق افتاده به عنوان سرنخ هایی برای حال بازار استفاده میکنیم، تا بفهمیم آن معامله گرانی که این روند را ساخته اند و در پایین وارد شده اند، هنوز هستند و تمایل به ادامه روند دارند یا نه .
حال اگر معامله ما از نوع برگشتی باشد هم ما میدانیم یک زمانی ، معامله گران بزرگ در بازار و در جهت مثلا صعود حضور داشته اند اما با توجه به نشانه های فوق، الان در بازار حضور ندارند. پس ما در اینجا به دنبال فرصت ها و بهانه هایی برای ورود به معامله برگشتی هستیم .
ما رفتار سایرین را فقط ،زمانی میفهمیم، که تغییر میکند. مثال دوست، همسر، فرزند و یا هر شخص دیگری، تا زمانیکه رفتار و عادات همیشگی خود را داشته اند، ما نیز به روال طبیعی وهمیشگی، با آنها رفتار مینماییم. ولی وقتی رفتار آنها تغییر نماید، ما متوجه یکسری مسائل در آنها خواهیم شد.
در بازار هم به همین گونه است . ما نمیدانیم آن معامله گرانی که تا به الان خریدار بوده اند و با سماجتی که ازخود برای خرید نشان میدادند و سبب شکل گیری این روند شده اند، آیا الان هم آن سماجت را دارند یا نه؟ مگر آنکه تغییر کنند، یعنی از تغییراتشان متوجه می شویم.
بر این اساس است که گفته میشود ما نباید وسط یک گام وارد معامله شویم، حتی جایی که حدس میزنیم،قیمت باز رشد خواهد کرد، و قیمت جلوی چشممان رشد میکند ولی ما در چنین شرایطی وارد معامله نمیگردیم. و جایی با احتمال بالاتر ما موفق به شناسایی یک موقیت معاملاتی میشویم که زمان تغییر رفتارهای آن معامله گرها باشد و قبل از تغییر ما چیزی را درست درک نمیکنیم .