باید به این نکته توجه داشت که تعیین حدضرر لازم و ضروری است،تعیین حدسود برای معاملات آنچنان اصولی نمی باشد چون مشخص نیست قیمت چقدر پیشروی کند.
مطابق تصویر زیر در شکل A ، اگر این حرکت های صعودی را به جای موومنت های درون یک گام ، اکستنشن در نظر بگیریم و به اندازه آخرین موومنت انتظار حرکتی داشته باشیم ، ما با گذاشتن TP ، سود خود را محدود کرده ایم و همانگونه که مشاهده میکنید ، بعد از خروج زود هنگام ما از بازار ، قیمت مقدار زیادی رشد میکند . و یا ممکن است ما در بازار، یک گام و اصلاح مناسب بینیم و انتظار داریم قیمت بعد از اصلاح به اندازه موومنت قبلی حرکت نماید ، به همین جهت سر موومنت ، یک حدسود قرار میدهیم و با سود و خوشحالی از بازار خارج میشویم . ولی بعدا میبینیم که قیمت کلی رشد کرد و اگر ما مدیریت کندل به کندل را اعمال میکردیم ، میتوانستیم سود بیشتری ببریم .
در حالت قبلی با قرار دادن حدسود ، تنها سود اخذ شده ما کم میشد اما بدتر از این، حالتی است که دچار ضرر نیز بشویم . ما با قرار دادن هر خط یا محدوده ، یک انتظار حرکتی برای خود بوجود می آوریم . حال وقتی مانند شکل B ما برای خود یک حدسود تعیین میکنیم ، ممکن است شرایط بازار طوری باشد که قیمت توانایی رسیدن به TP ما را نداشته باشد و قیمت تا نزدیکی حد سود ما برسد و برگردد ، بدون اینکه TP ما فعال شود . پس تعیین حدسود ممکن است یک سوگیری برای ما ایجاد نماید که قیمت حتما به TP ما خواهد رسید ، بدون اینکه توجهی به حرکت های بازار و ضعف هایی که در بازار شکل گرفته و دیده میشود داشته باشیم ؛ در نتیجه ممکن است ، بخشی یا کلی از سود ما از بین برود اگر معامله خود را فری ریسک کرده باشیم ، و یا ممکن است چون پشت چارت نیستیم ، قیمت بیاید و حدضرر ما را فعال کند.
مثلا اگر یک معامله در یک چارت 4 ساعته داریم ، حداقل در زمان بسته شدن هر کندل ، زمانی را جهت بررسی چارت صرف کنیم و بر اساس حالت بسته شدن کندل برای ادامه حرکت قیمت که در حال رخ دادن است ، بهترین حالت مدیریت را در نظر بگیریم و اگر شرایط برای ادامه حرکت مناسب نبود ، بهترین ناحیه برای خروج را پیدا کرده و از معامله خارج شویم و اگر شرایط مناسب بود ، اجازه دهیم بازار به حرکت خود ادامه داده و ما همچنان معامله خود را مدیریت مینماییم و اجازه میدهیم ما را در ناحیه سود پیش ببرد. همچنین میتوان با گذاشتن هشدارهای بر روی نمودار ، حرکات قیمت را مدیریت کنیم . و یا اگر در تایم های پایین تر مثال 15 دقیقه ، ترید میکنیم ، زمانی کافی جهت مدیریت پویا و فعال معامله داشته باشیم و برای هر لحظه ، بهترین تصمیم را اتخاذ نماییم .
مثال اگر مطابق شکل فوق ، قیمت بعد از یک گام و اصلاح(حرکت ABC )، موقعیت ورود صادر کند و ما وارد
معامله خرید شویم ، انتظار حرکت ما به اندازه موومنت (CD )میباشد ، اما می بینیم که قیمت حالت رنج پیدا میکند و از ادامه حرکت ناکام می ماند . حال ما نیز باید بر اساس بررسی بازار ، وقتی در آخرین لگ صعودی ضعف مشاهده کردیم ، دیگر به دنبال آن انتظار حرکتی نباشیم و در بهترین نقطه بصورت دستی از بازار خارج شویم.
پس برای اینکه بیشترین پتانسیل سود دهی را از بازار کسب کنیم ، باید زمانی کافی را جهت مدیریت معامالتمان صرف نماییم . که اگر هر لحظه از بازار برای حرکت قیمت اتفاقی افتاد ، ما بدانیم که چه عکس العمل باید داشته باشیم و برای قیمت چه انتظار حرکتی را در نظر بگیریم.
ممکن است بعد از بررسی ژورنال معامالتی توسط مشاور آموزش یا یک معامله گر با تجربه تشخیص داده شود که باید حدسود ثابت تعیین شود ، چون برخی از معامله گران وجود دارند که بر اساس یک سوگیری روانشناسی ، صبر کافی بعد از باز کردن معامله ندارند ، تا قیمت مثلا به سطح تنش پیش رو یا انتهای موومنت خود برسد و با دیدن یک کندل
معکوس بصورت دستی از معامله خارج میشوند . حال با تعیین حدسود ثابت ، کمی خیالشان راحت تر میشود که حداقل خود را به آن پایبند سازند و بدین وسیله ظرفیت صبر خود را بالا ببرند و به تدریج ، و در نهایت این حدسود را حذف نمایند و بتوانند معاملات عادی خود را بر اساس مدیریت پویای معامله و رصد بازار ، داشته باشند.
همچنین در مدیریت ریسک تهاجمی – تشویقی نیز از حدسود ثابت استفاده میشود . ولی باید به این موضوع توجه داشته باشیم که این مدل معامله ، جزو معاملات پرریسک می باشد ؛ چون معمولا در چنین معاملاتی مدیریت سرمایه رعایت نمی شود و فرد با حجمی بیش از ظرفیت حساب خود وارد میشود . این شخص چون ریسک زیادی را پذیرفته ، قبل از اینکه قیمت نشانه های ضعف را از خود نشان دهد ، زود تر از موعد و با قرار دادن TP ثابت ، از معامله خارج میشود مثلا در %50 موومنت یعنی معامله گر در این شیوه ، به تعداد معاملات بالا و با سود های محدود و کم )ولی مستمر پایبند است . ولی معمولا با سرمایه های زیاد نمی توان از این استراتژی استفاده کرد ، بلکه این روش برای سرمایه های کوچک کارا تر است که شخص با پذیرش ریسک بیشتر ، برای بدست آوردن سود بالاتر ، خودش
را وارد یکسری معاملات با ریسک های زیاد میکند و در ازای آن می تواند سودهایی را بدست آورد . ولی این روش برای معامله گرانی مناسب است که از لحاظ روانی توان پذیرش ضرر بالایی را داشته باشند . اسکلپ از این مدل معاملات است .
در عین حال باید به این نکته نیز توجه داشت که هرچه تایم فریم معاملاتی ما پایین میرود ، ریسک معامله ما بالاتر میرود ، زیرا در تایم ها پایین تر حجم پول کمتری در گردش است ، درنتیجه نوسانات بازار بیشتر است پس پولهای کمتر ، تاثیر بیشتری در بازار خواهند داشت و در نهایت احتمال موفقیت ما کمتر و محدودتر میگردد .
تعیین حد سود در رنج سایدوی مجاز است و باید حد سود قرار داد ولی در روند ما حد سود قرار نمیدهیم ، بلکه معامله را مدیریت مینماییم.
در مواقعی که ما یک معامله را با ضرر میبندیم ؛ توصیه میگردد ، چارت را بسته و به کارهای دیگر مانند: خرید ، تفریح یا هر فعالیت سرگرم کننده دیگری بپردازیم . چون باید ما این واقعیت را درک کنیم که ضمیر ناخوآگاه ما که مانند اتوپایلوت عمل مینماید ، زمانی میتواند ما را به اهداف مالی مان برساند که دقیقا مانند اتوپایلوت موشک ، اگر به
سمت چپ یا راست منحرف شد و اخطار خطا داد ، به واسطه آن خطاها ما را به وسط مسیر هدایت نماید تا جلوی منحرف شدن موشک گرفته شود ؛ در بازار، هم ، جلوی از بین رفتن پولمان را بگیرد و در ضمن باید این واقعیت را پذیرفت که اکثر بازارهای مالی ، بازار کارا هستند و تا %30 میتواند برای ما ضرر ایجاد نماید ؛ البته یک معامله گر خوب ، در مواجهه با این واقعیت ، اقدام به مدیریت ضرر های خود مینماید ، که این ضررها در حد هزینه کار باشد . پس ما بعد از یک ضرر، خود را مشغول تفریح و سرگرمی مینماییم تا خاطره این ضرر از حافظه تاریخی ما خارج گردد و درگیر سرزنش خود نگردیم تا به خود اینگونه تلقین ننماییم : که من آدم ناتوان و ضعیفی یا بد شانسی هستم . ما نباید روی ضرر های خود تمرکز نماییم ، بلکه باید روی آن کار کرده و با ثبت در ژورنال و بررسی آن ، در فکر اصلاح آن خطا باشیم .